مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

از خوشی بیزار گشته ، دلم خوشبختی نمی خـــواد

درد و بدبختی چه زیباست ، از حسودی عشقم آباد

***

سالها در کسبِ رنگش ، صد کمر با کوله بستم

قفل های سفتِ روزم ، با زبون دندان شکســتم

***

در تبِ راز و نیازم ، سجده بر گلها نمــــودم

عاقبت بدبختی اومد ، اشکِ خونباری گشودم

***

در ره خوشبختی  دیدم  ،  صد هزاران غصه باری

جای اون بدبختی اومد ، روی چرخِ روزگــــاری

***

ترس از اون بدبختی ها بود ، همه جاها رو دویدم

چونکه می ترسم از اسمش ، شهرِ بدبختی رسیدم

***

ای خدا مهرت زیادِ ، زندگی وارونه مســــــــــتِ

آنچه که دل می پسندد ، عکس اون آید خجسته

***

برو خوشبختی نمی خوام ، روی ماهت در دیارم

تو  نباتِ سفت و سختی ، خسته ام دندون بکـــارم

***

دوست دارم گل عشقم ،  من و بدبختی ببینه

ساده و دور از تجمّل ، تا بفهمم در کمیـنه

***

با دو دستم طرد کردم ، جنگِ خوشبختی نــــــمودم

تا که روزی عکش آید ،  می کشم دست از سرودم

***

جاسم ثعلبی(حسّانی) 16/08/1391

 

 



:: برچسب‌ها: راز و رمز ,
:: بازدید از این مطلب : 1799
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 17 آبان 1391
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 89 صفحه بعد

صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی